- بازدید : (351)
در این واپسین روز های سال تحصیلی ی خاطره از این یک سالی که گذشت بگو:
از اولین روزی که از خانوادت جدا شدی و اومدی خوابگاه ،از صفری بودنت ،از اولین جلسات کلاس درس ،سوتی هایی که دادی، مبادله جزوه،خواب موندن و غیبت کردن،سر کلاس خواب رفتن(مخصوصا دروس عمومی)،سر کلاس مزه انداختن خودت یا یکی دیگه،از شب های سیاه امتحان،سخت گیری اساتید و...
کلا قبل از این که بیای اینجا چه تصویری از دانشگاه توی ذهنت بود؟آیا همون جور بود؟
به خودت بخوای نمره بدی چند میدی؟
- زمان انتشار: یک شنبه 28 خرداد 1391
-
نظرات()
-
من سوار اتوبوس مفتح شده بودم.از هیشکی نپرسیدم.اما راننده دراومد گفت ما هر سال با این صفریا مشکل داریم.خوب نیست ی سوال بپرسی
-
خانم حسن پور عملی بس ناجوانمردانه انجام داده اید.
صفری از زمین و آسمون خورده شما دیگه بدتر از این توی سرش نزنید
-
عرفن دادا کاری نداره که تلافی کن
ترم بعد ی خورده پلاکارت بنویس که صبحانه ساعت چند تا چند در سلف مرکزی
اتفاقا من هم از خواب بلند شدم.خواستم برم سلف هم اتاقیم که میشناسیدش زود تر از من رفته بود.بهم گفت نرو.الکیه
-
آقای صابر خیلی با حال بود.....
من روز اول دانشگاه می دونستم پردیس ارم کلاس دارم ولی نمی دونستم پردیس ارم کجاست.پیش اتوبوسای پردیس از خانمی پرسیدم چطور برم پردیس ارم بهم خندید و گفت صفری با این سرویسا.همین که اومدم سوار شم پسری ازم پرسید چطور برم پردیس ارم بهش خندیدم و گفتم مگه صفری هستی که هیچی نمیدونی!؟؟؟ با این سرویسا دیگه .بیچاره کلی خجالت کشید تشکر کرد و رفت......
بعد از اون فهمیدم که همکلایسم بوده...
-
اقا روز اول ساعت 6 از خواب بیدار شدم .لباس پوشیدم.اومدم سلف صبحانه مفصلی بخورم.اما چشمتون روز بد نبینه 150تا پله رو دست از پا درازتر برگشتم.
-
agha madaram rooye man k bacheye akharam kheyyyli hassase.har bar k miram khoone az khoshhali gerye mikoneharbaram k miyam az narahati gerye mikone.vase inke mamanam gerye nakone man kheyyli dir be dir miram khoone.agar che kheyli sakhtevali tahammole ashke madar kheyyyli sakhte.masalan ta 15om e khordad narafte boodam khoone k ye dafei raftam (bikhabar) k surprise kheyyyli bahali bood
-
اقا وحید پ نه میخای امکانات نداشته باشه
پهلوی یونی سابق دیگه .خواهر پرینستون
-
وقتی همون تابستون اتاق 204 مفتح رو انتخاب کردم با دو تا برقی هم اتاقی شدم .. آقا یوسف و آقا پژمان ..
وقتی دوستام که دانشگاه های دیگه قبول شدن این رو دیدن که دانشگاه اینجور امکانی داره که هم اتاقیات رو از قبل بشناسی به قول معروف کفشون برید ..
عکسا رو که دیدن همش میگفتن \\\
پاسخ:به قول معروف کفشون برید .اشتباه است.لطفا استقاده نکنید.S:GH
-
شنبه 1مهر 90:
9 صبح ،هنوز خونمون هستم ،سرم بدجور داره گیج میره.
اروم اروم ساعت واسه خودش داشت می رفت . لحظه به لحظه استرسم داشت بیشتر میشد.مادرم که بغض کرده بود هیچی نمی گفت.پدرم بدجوری توی فکر رفته بود .داداش ها و زن داش ها از عصر همشون خونمون بودند.اطرافم شلوغ بود .اما خیلی احساس تنهایی می کردم.
9 شب رسید.رفتیم ترمینال .سوار اتوبوس شدم . پا پنجره بودم.بابام هم از بیرون پای پنجره.به زور هر دومون نمیداشتیم بغضمون بشکنه ..
اتوبوس راه افتاد انگار بین زمین و آسمون معلق بودم
چشتون روز بد نببینه.یک ثانیه میومد بره .من جون به لب میشدم.ساعت توقف کرده بود.
اما لذتی که 5 شنبه در برگشت بهم دست داد تا حالا تجربه نکردم
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
akh k man che barnameE vase sefriyaye sale dg daram.bekhoda age behetoon begam az khande mitterekin.gif)